آدمها

humans – آدمها

سلام به همگی

کمی که فکر کردم اسم سايتی يا وبلاگی رو که ميخوام توش بنويسم چی باشه… متناسب با چيزای که مد نظرم برا نوشتن هست فکر کردم آدمها يا Humans ميتونه خودش باشه. پس به وبسايت… يا وبلاگ… http://www.humans.persianblog.ir/ خوش آمديد… اميدوارم برايند احساس و انديشه شما از مطالعه اين سايت در نهايت مثبت باشه.

خوب من اولين باری که با اينترنت آشنا شدم سال ۱۳۷۶ بود…که روی برد سالن ابن سينا در دانشگاه شريف (دوره کارشناسی ارشد) کلمه اينترنت (Internet)رو خوندم… و کتابچه استفاده از اينترنت رو از زيراکسی خريدم و تازه با واژههای ايميل و اطاق گفتگو که بعدا شchatامروزی آشنا شدم…  اولین استفده از اینترنت رو هم یادم میاد به فاصله یک ماه از همون روز داشتم با کمک یکی از دوستان که توی اوون زمان به خاطر بلد بودن وارد شدن به محیط های داس مناسب چت اوونوقت خدای اینترنت محسوب میشد… یادمه در این اولین استفاده اینترنت دوستم با یه دانشجو که از سایت کامپیوتر یه دانشگاه آمریکاوارد محیط چت شده بود مرتبط شد… و خوب اوون لحظه خیلی جالبی بود… تصور اوون ارتباط مستقیم و گفتگوی ساده با اون دانشجو در اوون طرف دنیا… خوب البته این چیزیه که این روزا خیلی خیلی عادی شده..اما من هنوز هم هر روزدر استفاده از اینترنت به وجد میام… از اینکه شما 10 سال پیش برای گرفتن یک مقاله راجه به کارتون شاید یه پروسه 3-4 ماهه رو باید طی میکردید… تازه اگر میتونستید بفهمید به سرعت که کی الان روی چی و کجا داره کار میکنه…اما یه جستجو در سایتی مثل Google, Science Direct, Uspatent,  و …. به شما نتایجی رو میده که اگر راه مناسب جستجو: حوصله خوندن و زبان انگلیسی رو تا اندازه‌ای بدونید… معمولاٌ نتایج بدست اومده چیزی شبیه معجزه میمونن…من ميتونم بگم که در طی ۵ سال گذشته نزديک به ۴۰۰۰ يعنی چهار هزار تا مقاله – پايان نامه ؛ کتاب و گزارش مربوط به ۸ پروزه مختلفی رو که باهاشون درگير بودم در دوره دکترام  اونم در فرمت اغلب full text, pdf, word دونلود کردم و به همه يه نگاه مختصر کردم و از بين اونا حداقل خلاصه و نتايج نزديک به هزار مرجع رو خوندم و باز هم از بين اونا نزديک به ۳۰۰ تا مرجع رو کامل مطالعه کردم… تازه به اين اطلاعاتی رو که به صورت HTML مياد رو اضافه کنم بسيار بيشتره…خوب بدون امکانات اينترنتی شايد رقم اوليه رو تقسيم به ۱۰۰ ميکرديم… و گاهی اين عين اعجازه… سرعت دسترسی به اطلاعات طی يک ده گذشته برای من لاقل ۱۰۰ برابر شده…. و يا مثلا مسافرت ژارسالی که به آلمان داشتم و مهمان Helmholtz Institute  بودم و همه مخارج سفر يه ماهه ژارسال من رو اونا ژرداخت کردن… بدون اينکه من حتی يک هارد کپی و مدرک اصل بفرستم براشون… فقط دو سه تا توصيه نامه علمی خوب (Recommendation) و با ايميل فرستادم و همه اين کار ۲ ساعت طول کشيد و با دعوت نامه‌ای که برام فرستادم يه رجوع ۲ ساعته به سفارت و ظرف ۱۰ روز ويزای من آماده شد…. خوب اين برای منی که تا ۱۵ سالگی تهران رو هم نديده بودم… و هنوز هم هرگز نامه‌ای به يه کشور خارجی ننوشته بودم و دريافت نکرده بودم…خيلی جالب بود….شاید یه روزی این آرزوی خیلی‌ها مثل من بود که بتونن به کتابخانه‌های بزرگ دنیا وارد بشن و در زمینه‌ای که میخوان استفاده کنن… يا اينکه بتونن نوشته‌های شخصی و نظرات مستقيم روزانه بعضی شخصيتهای معروف سياسی رو در حد وزير بخونن.. مثل سايت مکتوب دکتر مهاجرانی وزير فرهنگ سابق و همسرش خانم جميله کديور نماينده مجلس شششم و يا سايت وبنوشت محمد علی ابطحی معاون خاتمی و احتمالاٌ سايت خاتمی رئيس جمهور دو دوره ايران…..و يا مطالعه صعود و فرود حال و احوال يه دانشجوی کامپيوتر دانشگاه تهران اينکه بخونی تقريباٌ چطور روزگار رو در ۴ سال گذشته گذرونده از چی شاد شده… غصه چی رو خورده…به چی فکر کرده… درساشو چطور پاس کرده و حتی کی اسباب کشی کرده…و يا اينکه در خوابگاههای کوی دانشگاه چی ديده…و راجع‌به آدمها چی فکر ميکنه یا اینکه ببینن و بفهمن که دیگر آدمای دنیا از کشور خودشون گرفته تا اونور دنیا چیکار میکنن و به چی فکر مکنن…خوب این چیزیه که با اینترنت تا اندازه زیاد با سرعت باور نکردنی میسر شده… درست مثل یک اعجاز… معجزه‌ای که اگر چه کمی عادی شده امروز اما برای من بعد از سالها هنوز هم شگفت آوره… خوب البته که گاهی فهم اینک اونور دنیا چه خبر تنها با اینترنت میسر نیست…و تجربه زندگی رو هم تو اون جاها میطلبه… بعضی چیزا بسیار با اوون چیزی که فکر میکنیم متفاوته…اینو در مسافرتم به ژاپن و آلمان بهتر دریافتم و البته میشه از نوشته‌هایی چون سایت خورشید خانم اونجايی که نوشته کدوم شهر يا خيلی جاهای ديگه تو آرشيوش هم اینو در بعضی قسمت‌ها دریافت کرد…فکر میکنم توی چند متن اختصاصاٌ راجع‌به این موضوع بنویسم….  

و البته برام بسيار جالب: شيرين و قابل باور بود وقتی که در يه مقاله توی روزنامه همشهری قديم که (جديداٌ داره رنگ و بوی روزنامه کيهان رو ميگيره) سه سال پيش خوندم که: اينترنت يعنی پايان حکومتهای ديکتاتوری… و اين اميدوارم اعجاز بزرگ اينترنت در همه جای دنيا باشه… اما خوب گاهی چيزای خوب خيلی چيزا رو هم خراب ميکنن گاهی فقط به برايند موضوع ميشه نگاه کرد… يادم باشه چيزی در اين ارتباط به نام: عقل و فانوس لب پرتگاه…. بنويسم…

راستی يکی از دلايلی که اين روز تبديل به اولين روزی شد که من وبلاگ بنويسم… انتقادی هست که به اين نوشته خورشيد خانم و به ويژه همدردش دارم اونجا که نوشته (خب مثل اينکه همدرد پيدا کردم! ) اگر چه تا اندازه‌ای درست گفتن اونجاش که از کم کاری دانشجو ميگن… و اگر چه بعضی اساتيد و دانشگاههای ايران کيفيت تحصيلی خوبی ندارن… اما تجربه من در ژاپن و آلمان … همينطور تجربه برادرم در کانادا… حتی تجربه بعضی از دوستان در دانشگاههای معروف و شماره يک دنيا مثل MIT اينو ميگه که کيفيت تحصيلی بسياری از دانشگاهها و اساتيد ما حد اقل از نظر بخش آموزش بسيار خوب هستش…اينو خواستم بگم که دانش‌آموزای فعلی ايرانی و دانشجو‌های به ويژه ليسانس که هنوز آب از سرشون نگذشته بدونن که هنوز هم و همين الان دانشگاههای فوق‌العاده خوبی در ايران هست که با خوب کار کردن توش با همون محيط و همون اساتيد ميتونن به خيلی جاها برسن… البته که اين موضوع با صرف‌نظر از معضلات سياسی جاری در ايران هست… يعنی فکر نميکنم به دلائل اوضاع سياسی و يا بعضی مشکلات کلی يا موضعی درست باشه که ارزش درستی‌های ديگر کم رنگ بشه…

فکر ميکنم اصلی ترين مشکل فعليمون در ايران اين باشه که شناخت دقيق و صحيحی از داشته ها و نداشته های خودمون نداريم… چيزايی که داريم و بايد حفظ کنيم.. اما داريم از دستشون ميديم.. و چيزايی که نداريم و واقعاٌ لازم داريم… ديد ما از ايران گذشته.. ايران فعلی… و جهان خارج از ايران اغلب درست نيست… و فکر ميکنم اين موضوع سبب خيلی از دشواريها شده و جهت حرکت… سرعت حرکت و جايی که بايد وقت و انرزی رو هزينه کنيم رو اغلب درست تعيين نميکنيم… اينه که گاهی با همه تلاش .. اندکی پيش ميريم و گاهی حتی عقب… خوب اميدوارم بشه اينده رو بهتر از اين ساخت… راه دشوار اما ميسر هست….

… گاهی نوشته‌های يک طرفه سبب گم کردن راه برای خواننده ميشه… اميدوارم کمتر نوشته يک طرفه بنويسم…اگر چه گاهی به دليل محدوديت وقت؛ عقل؛ زبان؛ و … اين کار اجتناب ناژذير هستش.. اما اميدوارم کمتر دچارش بشم… 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *