بسیار شنیده ایم درباره “هنر در لحظه زندگی کردن” که به نوعی خوب و گاهی کار گشاست و به قول خیام حکیم: خوش باش دمی که زندگانی این است. اما زندگی در لحظه در حقیقت نه ممکن است، نه معنادار و نه چندان سودمند. زمان بعد چهارم دنیای سه بعدی پیرامون ماست، لازم است بتوانیم همچون حرکت در راستای محورهای مکانی، در راستای محور زمان نیز حرکت و زندگی کنیم. به گذشته برویم از آن بیاموزیم، سودمندی هایش را برداریم، اضافاتش را بگذاریم و به زمان حال برسیم، با آن زندگی کنیم و به آینده نیز سر بزنیم، برنامه بریزیم و در بعد زمان نیز قوی و پویا بین گذشته و حال و آینده در رفت و آمد باشیم. زندگی را در لحظه خلاصه کردن، همچون زیستن در یک نقطه مکانی است، خانه ای محقر، بدون فضا، بدون حیاط، بدون محیط، بدون راه، بدون جاده، بدون شهر، بدون جنگل، بدون دشت، بدون دریا… ، زندگی خوبی نخواهد بود زندگی نقطه ای. باید با زمان هم به عنوان بعد چهارم هستی همچون سه بعد دیگر راحت بود و با تمام زحمت و چالش ها مدام بین گذشته و حال و آینده در تردد بود، تا بتوان در حال نیز بهتر زیست، همچون زیستن در خانه ای متصل به جهان پیرامون با تردد های هر روزه مان. زندگی لحظه ای همچون زندگی نقطه ای در عصر حاضر نیز دشوار تر و کم حاصل تر است، با این شتاب تغییرات، لحظات ناپایدار، و زندگی “لحظه بدوشی” خواهد بو همچون خانه بدوشی. گذشته و آینده گنج ارزشمند انسان است برای دریافتن حال. # ع- یار – ج