یه آدم بیشعوری را میشناختم سرما خورده بود، و یه آدم نفهم دیگه که بیماری قند داشت، و چند تا بیشعور و عوضی دیگه که سرطان و بیماری های دیگه داشتند. البته اونها بسیار هم آدمهای محترم و خوبی بودند، گویی من بیشعور بودم که نمیفهمیدم ورود ویروس و میکروب و مریضی ربطی به خوب و بد بودن طرف ندارد و همین که در محیطی نامناسب و آلوده قرار بگیرد ممکن است مریض گردد. بدیهی است اینکه از نظر ژنتیکی و آمادگی جسمانی و روحی قوی باشیم کمک میکند که در مقابل عامل بیماری مقاوم تر باشیم. اما هر آدم سالم و توانایی اگر به مدت طولانی در محیط آلوده قرار گیرد بلاخره مریض میشود و نمیشه بهش گفت به اندازه کافی سالم، قوی و با شعور نبوده. درست مثل اینکه برخی مواد گرچه در مقابل حرارت مقاومند و به راحتی نمیسوزند اما تحملشون در کوره داغ حدی دارد.
بعد از این همه سال تجربه ناموفق و این همه فساد اداری و مالی و کاری هنوز هم دنبال آدمهایی هستیم که سالم باشند، دست پاک باشند، قوی باشند و به خیال خودمون انتخاب های قبلی ما یا مسولین اشتباه بوده که نتیجه این شده. در حالی که بسیاری از همین آدمها که ممکنه دوستان ما، خویشان ما و یا خود ما باشیم، در ابتدا بسیار هم آدمهای سالمی بودند. عصبانیت و فریاد زدن سر اونا که دزد و فاسد و عوضی هستند همون اندازه شاید عجیب و ساده سازی باشد که عوضی خطاب کردن یک مریضی که در محیط ناسالم بوده. ایجاد محیط و ساختار سالم، نظارت درست و به موقع و درمان موثر ضرورت دارد. به امید روزی نشستن تا چنان رویین تنی در مسند فلان اداره یا مجلس و شرکت باشد که با تمام ویروسهای موجود بتواند سالم بماند، کافی نیست.