ترس مدرن: جفای متقابل شرق و غرب

ترس مدرن: جفای متقابل شرق و غرب

این مطلب را یک سال پیش برای انتشار مد نظر داشتم که فرصت جمع بندی آن پیش از این فراهم نگردید. اتفاقات اخیر در دنیای عرب به ویژه کشورهای تونس و مصر سبب شد تا آن مطلب را جمع بندی نموده برای این پست درنظر بگیرم.

مقدمه (ترس دیرینه سنتی):

این روزها همه جا و تقریباً در هر جمعی، اتفاقات جاری در تونس و مصر پای ثابت مباحث سیاسی-اجتماعی است. حتی جمع های معمولی و دوستانه ای هم که سعی دارند کمتر خود را با تحلیل های سیاسی خسته کنند نیز به این مبحث ناخونکی می زنند. چندی پیش در یکی از این جمع ها، دوستی نظر سایرین را در در مورد اتفاقات اخیر مصر و تونس می پرسید و سوال خاص او در این مورد آن بود که: آیا این موج دموکراسی خواهی دنیای عرب و اعتراضات گسترده آنها در برابر دیکتارتورهای حاکمه، آینده دنیای عرب را به دنیای مدرن غربی پیوند خواهد زد؟ و هم او می دانست و دیگران که یک پای ثابت این اعتراضات غالباً انگیزه های مذهبی هست و تضادی که با سیستم حاکمه خود در روند سازشکارانه خود با دنیا و تفکر مرسوم غربی دارند.  سوال آن دوست تصویر ی را به یادم آورد که تحت عنوان “ترس مدرن” یکی دو سال پیش در میانه مباحث مربوط به خشونت جاری در عراق و افغانستان با برخی دوستان مطرح میکردم. ترس مدرنی که گریبانگیر انسان امروزی است چه در شرق و چه در غرب. همان ترسی که طی هزاران سال انسان را اسیر داستان سرایی ها، افسانه سازی ها و خرافه پرستی ها کرده بود. و البته همان ترسی هم که انسان را برای فهمیدن، برای شناختن، برای اکتشاف و ساختن، برای مبارزه و دفاع کردن، برای سیطره بر طبیعت و قوی بودن، طی هزاران سال به کنکاش و دانش اندوزی واداشته بود.

 انسان هر چه را که شناخت و شکافت، نامش را دانش و صنعت گذاشت و به خدمت خویش گرفت، مانند شناخت آتش و آب، منابع طبیعی، صنعت کشاورزی و دامپروری. تصور آن دشوار نیست که انسان نخستینی که تنها آتش را هنگام فوران آتش فشان ها و صاعقه های مهیب و سوختن جنگل ها با تعجب و ترس می نگریست، از آتش چه بسا که هیولایی تصور کرده بود که به هنگام عذاب و عصبانیت از اژدهایی مهیب یا خدایانی خشم آلود، بر سر انسان و کاشانه محقرانه اش فرود می آمد. انسانی که روزی از انواع و اقسام حیوانات وحشی و هنوز اهلی نشده جرئت پای نهادن به بیرون از غار و کلبه درختی خود را نداشت، حال خود دست به پرورش انواع اهلی شده آن میزند و برای بقای انواع هنوز وحشی اش، سازمان حفظ و بقا به راه انداخته است. چرا که گسترش دانش بشر و توانایی او در فهم و کنترل این حوادث و موجودات طبیعی، فضا را برای جولان آن ترسهای سنتی و تاریخی چنان تنگ کرده است، که شاید دیگر بر پرده سینماها میتوان آنها را برای ساعتی به بیننده القا نمود تا زندگی سهل اما کسالت بار آپارتمانی خود را برای لحظاتی با دنیای ترسناک افسانه ای، برای قدری هیجان، پیوند زند. البته هنوز هم کم نیستند انسانهایی در مناطقی از این کره خاکی که به قدر کافی از گرفتاری و هیجانات طبیعی کهنه و تازه زندگی برخوردارند و زندگی چنان که باید برایشان سهل یا کسالت بار نیست.

جهل و کم آگاهی درد و دغدغه همیشگی انسان بوده است و بدین سبب همواره چشم براه و قدر شناس پیام آواران و اندیشمندان بوده است. اما در این راه گاه از ترس نادانسته ها، آدمی دل به مدعیان دروغین نیز گاهی سپرده است و کج اندیشانی به ظاهر اندیشمند را بر منبر وضع ستوده است.

پیدایش دنیای علمی-صنعتی مدرن (فروپاشی ترس سنتی):

 در امتداد گام به گام حرکت انسان بر مدار منطق و دانش اندوزی،

 وقتی دنیای صنعتی سده های اخیر ارزش ریاضیات و فیزیک نظری و محاسبات و آزمایش و اندازه گیری را به صورت راه و راهپیمایی مدرن، گرمایش و سرمایش مدرن، مصالح و منازل مدرن و مستحکم در برابر حوادث طبیعی و انسانی، و به صورت هزاران کالاهای تولیدی در اختیار انسان امروزی قرار داد،

 وفتی که انسان قطر کره گرد خاکی را بر حسب فاصله تا خورشید تخمین زد و با تعریف زمان به عنوان بعد چهارم صحبت از احتمال تماشای گذشته در زمان حال و آینده نمود،

 وقتی که انسان پای بر کره ماه نهاد (؟) و زمین را تنها قمری کوچک از ستاره ای نه چندان بزرگ به نام خورشید در بین هزاران و بلکه میلیون ها ستاره ای از آن عظیم تر تخمین زد،

 وقتی که جهان عظیم پیرامونی قابل لمس را تنها تشکیل شده از سه ذره کوچک الکترون، پروتون و نوترون در قالب تنها صد و اندی عنصر به ظاهر و به واقع متفاوت عنوان نمود،

و قتی که عصر اکتشاف میکرب و ویروس و ژنتیک، بسیاری از بیماری های وحشتناکی چون وبا و طاعون و سل را تنها به داستانهایی تاریخ گذشته تبدیل نمود،

در سرزمین علم و صنعت مدرن مرسوم به دنیای غرب، ترس ها فروریخت و دولت جهل به زوال نهاد و همه چیز یا دانسته شده بود و یا دانستنی تصور گردید.  چنین بود که شاید در اواسط قرن بیستم، وقتی که التهاب جنگ جهانی فروکش نمود و نهاد مدرن و رویایی مانند سازمان ملل معرف بلوغ سیاسی اجتماعی بشر امروزی گردید تا اختلاف ها را به جای فاجعه خونین مسلحانه گردیدن، بر سر میز مذاکره و گفتگو فیصله دهند، نوای خوش جامعه مدرن صنعتی و دانش مدار غربی، در همه دنیا طنین انداز شد، تا انسان پس از قرن ها باور کند که همه چیز فهمیدنی، فراگرفتنی، آموختنی، قابل اندازه گیری و کنترل است.

در این وادی مقتدر و بی باکانه بود که خرافات و توهمات با عرفان و معنویات در دنیای مدرن توسط بسیاری هم سنگ قلمداد گردید و  بسیاری زنگ پایان اعتقادات کهن بشریت را با توسل به توانمندی نوین علمی صنعتی به صدا درآوردند، آنگاه که درک کوچکی سیاره آبی ما در برابر وسعت خارج از تصور گیتی به دانشی عامیانه تبدیل گردید و دیگر مجالی برای جدی گرفتن قصص دینی آفرینش متکی بر یک زمین و هفت طبقه آسمان، در قشر عظیمی از جوامع مدرن، باقی نگذاشت.

جفای دنیای پیشرفته غربی در حق جهان سوم شرقی:

زمزمه انواع انقلاب های صنعتی، علمی، و اجتماعی غرب و دستیابی به علوم و تکنولوژی نوین نه تنها به گوش شرقیان رسید، که بسیاری از این کشورهای مرسوم به مشرق زمین را به زیر سلطه مستقیم  غرب درآورد و یا در سیطره کالاهای غربی قرار داد. کار بدانجا رسید که مفهومی به نام جهان سوم از اواسط قرن بیستم بر سر زبان ها افتاد. فارق از سرمایه های طبیعی و معنوی گسترده در مناطق مختلف دنیا، کشورهای جهان سومی با چشم حسرت به جهان اولی ها می نگریستند.

 جهان اولی ها سرمست از قدرت حاصل آمده از تکنولوژی مدرن، نه تنها نگاه حسرت بار جهان سومی ها را به درستی و با ملاطفت پاسخ ندادند، که به سختی هم راضی به انتقال منصفانه پسماند های تکنولوژیک خود بودند. به جز معدود اندیشمندان و زمامداران جهان اولی که شاید در این ماجرا منصفانه تر عمل کردند، غالب آنها با به رخ کشیدن مستقیم قدرت علمی فنی نوین خود سعی در تحقیر  آگاهانه یا نادانسته جهان سومی ها کردند تا از از این موضوع محملی بسازند برای توجیح حضور ارباب گونه خود در آن دیار.

 جهان سومی ها در عین پذیرش ضمنی ارزش های نوین علمی-صنعتی غرب، به موازات نگاه حسرت بار خود به دنیای پیشرفته، در برخورد غالباً استعمارگونه غرب، بسیاری اوقات نیز موضع تدافعی گرفتند و سعی در یادآوری داشته های محلی، سنتی تاریخی خود نمودند تا از شدت این تحقیر کاسته، امور زندگی و ارتزاقشان آشفته تر نگردد.

 دنیای پیشرفته غربی چندیدن دهه فرصت طلایی در اختیار داشت تا با انتقال تجربه و داشته های مدرن علمی-صنعتی خود، منصفانه و صمیمانه، زمینه پیشرفت سایر کشورها را در این زمینه نیز فراهم آورد.  اما غالباً منفعت طلبی مداوم و خود بزرگ بینی ناشی از دستاوردهای مدرن، مانع از برخورد منصفانه و درک درستشان از ارزش های تاریخی و جاری مشرق زمین گردید.  و در بهترین حالت، آنجا و آنهایی که استعمار و سیطره ارباب گونه غرب را بر جهان سومی های شرقی نکوهش و نهی کردند، با نگاهی دلسوزانه،شرقی ها را اسیر جهل و ترس و توهماتی دانستند که می پنداشتند اجداد و جوامع خویش در غرب چند سده پیش گرفتار آن بوده اند. نگاه امروزی دولت ها و ملل غربی هنوز هم غالباً چیزی جز این نیست.

 اما پس از طی چندین دهه بسط و نشر علوم و فنون مدرن، تکنولوژی بالغ شده قرن بیستم به کشورهای جهان سوم شرقی نیز سرریز کرده است. تلاش دولت ها و ملت های جهان سومی از یک طرف، نیازمندی روز به روز کالاهای مدرن غربی به بازار مصرف های امروزی تر، علمی تر و تواناتر از طرف دیگر و نیازمندی های کلان امنیتی، بهداشتی، آموزشی، توریستی جهانی از سویی دیگر، سبب شده است تا فاصله یکصد ساله شرق و غرب از منظر سطوح پایه علوم و تکنولوژی نوین امروزی، کمتر و کمتر گردد. اتفاقی که نه لزوماً از سر سخاوت و صمیمیت و برنامه ریزی خیر خواهانه، که با سیری نسبتاً طبیعی و غیر قابل کنترل، با هزینه و  مشقت بسیار، حاصل گردیده و می گردد.

دوران گذار:

بی تردید تاثیر و محصول علوم و تکنولوژی بالغ شده در قرن بیستم در بسیاری از زمینه ها چیزی کمتر از اعجاز و رویا نیست:

 امکان گردش دور دنیا در عرض کمتر از یک شبانه روز (بیش از سرعت سنتی تصور شده برای چرخش آفتاب)،

 امکان مکالمه و صحبت زنده و دیدار بی تاخیر  بین مردم در قاره های مختلف،

 امکان ضبط و حمل همه کتاب های روز و منتشره تمام تاریخ مستند بشری بر روی هارد دیسک قابل حمل در کیف دستی،

 امکان گردش کوچه به کوچه صدها کشور و هزاران شهر و روستای دور و نزدیک با اطلاعات دقیق متر به متری سیستم های ناوبری (GPS) ،

پیوند انواع مختلف اجزاء انسان، واکسن های پیشگیری و ریشه کنی انواع بیماری ها،

بازارهای میوه و تره بار چهار فصل،

رادیو تلویزیون بیست و چهار ساعته، با هزاران کانال ماهواره به صدها زبان از همه جای دنیا،

امکان جستجو و دسترسی به صدها هزار صفحه متن، عکس و فیلم در مورد یک سوال و مطلب طی کسری از دقیقه،

اینها همه و همه یادآور معجزات، رویاها و افسانه های تاریخی چون جام جهان نما،  دم عیسی مسیح، قالیچه پرنده و … است.

 با این همه اما در بسیاری از موارد گویی هیچ پیشرفتی در جهان حاصل نگردیده است:

 هنوز انسان رنجور از درگیری و جنگ های متعدد است،

 هنوز هم حوادث و مصائب طبیعی و انسانی از نوع سنتی و نوین در کمین آدمهاست،

 هنوز هم انسان نمیداند از کجا آمده است و به کجا میرود،

هنوز هم انسان اسیر، شیفته یا منتظر معجزه، افسانه، توهم و داستانسرایی است.

با تمام علوم و تکنولوژی بدست آمده هنوز هم سرگردانی و افسردگی و تنهایی در جامعه بیداد میکند چه از نوع جهان سومی و چه اولی. گرچه از ره آورد درک و فهم واکنش های شیمیایی و شکافت اتم موفق به ابداع مواد بیشماری مانند تولید انواع پلاستیک های مقاوم و رنگا رنگ و شگفت از گازهایی که روزی فقط هوا و آتش نامیده می شد، گردیده ایم، در فهم واکنش های شخصی و اجتماعی راه چندانی نپیموده ایم و گاه حتی سر در متون هزار سال پیش برای یادآوری پندهای زمانه میبریم.

پس از بلوغ علوم نوین قرن گذشته، افق تحقیقات علمی نیز چندان روشن نیست. اندازه گیری عمر احتمالی کره زمین، و امکان تخمین منشاء جهان قابل رویت پیرامون ما به چهارده میلیارد سال پیش، و شکافتن هستم اتم، معنایش آن نیست که ما میتوانیم دینامیک و پویایی پدیده های ساده طبیعی مانند چکیدن یک قطره آب را از لبه شیر آشپزخانه نیز درست محاسبه، پیش بینی و شبیه سازی کنیم.

پیدایش ترس مدرن:

با فروکش کردن انتظارات معجزه آسای مداوم و جهانشمول از تحقیقات علمی نوین سده اخیر، برای حل مجهولات نا تمام ذهن و زندگی آدمی، دوباره نادانسته های نوین و سنتی به جای مانده بیشماری خونمایی می کنند. جهان دوباره در آستانه ترسیدن است، ترسی مدرن بازآفرینی شده از دنیای پست مدرنیسم. آدمی عادت ندارد یا نمیتواند چشم به روی هم بگذارد و در بستر آرامش دمی بیاساید، آنگاه که سوالات بیشمار هجوم میآورند و از نا مطمئنی چگونه به پایان رسیدن این شب و چگونه آغاز شدن فردا زمزمه میکنند. عمر کوتاه آدمی را حوصله و توان انتظار و وعده منطقی چند صد یا چندین هزار ساله برای فهم و درک مسائل نیست، لاقل عموم مردم حتی مجهز به علوم و تکنولوژی نوین را. چنین است که دل به عشق میسپارند، به مفهومی که در برگیرنده معشوقه ای با تمام خواص و انتظارات مورد نیاز آدمی برای زیستن در سیطره مجهولات است. چنین است که دل به دین به مذهب به خدا میسپارند، تا جای دهند تمام سوالات، تمام ابهامات و تمام نگرانی ها را در قالب خالقی بی همتا و توانا بر هر چیز.

جفای شرق معنا گرای در حال توسعه در حق غرب توسعه یافته مواجه با ترس مدرن:

جهان سومی های شرقی که به مرور پیدایش ترس مدرن را در دنیای پیشرفته می بینند، رنجور از تحقیرهای اخیر و آزارهای استعمارگونه غربی، فرصت را برای تحقیر و تخطئه دستاوردهای علمی صنعتی غرب مناسب می بینند. بر مرکب تکنولوژی غربی سوار و امیدوار به خدای همیشگی سنتی دیرینه خویش، به جای ملاطفت و همدلی صمیمانه با دنیای غربی مواجه شده با ترس مدرن، به جای تعامل منصفانه و سخاوتمندانه در تبادل معنویات خود، با نیایش و نمایش، با تعقیب و گریز سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سعی در به خاک نشاندن یا بر خاک نشان دادن دنیای مدرن غربی دارند. تا با پوشش ناکامی های طولانی خود در فراهم کردن و دسترسی به دانش و تجهیزات نوین غربی، به خود و اقوام و ملت خویش بگویند که اساساً آن راه اشتباه بود نه آنکه ما را توانایی رفتنش نبود.

چنین است که جفای متقابل شرق و غرب، با دنیای معنوی و مادی شان، در درک متقابل و تبادل داشته هایشان، انسان را در آستانه پیوند ترس سنتی به ترس مدرن قرار داده است، تا ترسمان از یکدیگر، از زندگی، از دانش و صنعتمان، از دانسته ها و نادانسته هایمان، از خدایمان و از خودمان مضاعف گردد. و چه حیف است که هر سه جهانمان در این جفاکاری دولتی و ملتی، ترسوتر گردد، ترس از دیدن، ترس از پیشرفت کردن، ترس از  دانستن، ترس از ندانستن، ترس از با خدابودن، ترس از ناخدا بودن.    

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *