دولت مردان و سیاستمداران ما (پارادوکس تقدیر و مذمت دولت های تمدن ساز )

پاردوکس عجیبی است، ما چیزهایی را محکوم میکنیم که به نوعی به آن افتخار میکنیم و به چیزهایی افتخار میکنیم که به نوعی آنها را محکوم میکنیم.

1- بیش از 90 درصد ما آدمها به بیش از 90 درصد تمدنهای جهانی صرف نظر از ملیت و قومیت خود، افتخار میکنیم و از پیشرفت تمدن و دستاوردهای تاریخی انسان در قالب توسعه زبان، فرهنگ، هنر، صنعت، کشاورزی و … با افتخار و تقدیر یاد میکنیم.

2- اما در واقع بیش از 90 درصد تمدن های بزرگ انسان و دستاوردهای آن به واسطه دولت ها و حکومت های قدرتمند به وجود آمده اند و تقریباً جایی تمدنی توسعه نیافته است مگر همراه با حکومت مربوطه. چنانکه آسیب و زوال همان دوره و تمدن و یا تمدن پیشین آن.

3- با این حال جالب و بلکه عجیب است که بیش از 90 درصد ما آدمها بیش از 90 درصد حکومت ها و حاکمان و سیاستمداران مربوطه را در زمانه و کشور خود یا همسایه، ظالم و کثیف میدانیم. گرچه نگرش دراز مدت و تاریخی انسانها به دولتمردان اندکی منصففانه تر است، باز هم مذمت ها عمدتاً بسی بیشتر از تقدیرهاست.

پاردوکس عجیبی است، ما چیزهایی را محکوم میکنیم که به نوعی به آن افتخار میکنیم و به چیزهایی افتخار میکنیم که به نوعی آنها را محکوم میکنیم.

در عوض بیش از 90 درصد مردم به بیش از 90 درصد دانشمندان و پیشگامان علم و فناوری در دنیا افتخار میکنند و جایگاه دانشمندان و اندیشمندان در این بین محفوظ است. اما آیا نمیتوان گفت که نقش حکومت های قدرتمند مبتنی بر تلاش و عملکرد سیاستمداران و دولت مردان بزرگ (خواه محبوب و خواه مذموم) کمتر از نقش دانشمندان در توسعه تمدن انسان نیست؟

گاه دلم برای سیاستمداران و دولتمردان میسوزد، بیشتر مردم، اغلب آنها را دروغگو، کثیف، سودجو و ظالم خطاب میکنند، و بدیهی است که بعضی از آنها متاسفانه بدین صفت های مذموم آلوده اند. با این حال گاه باید به خود بگوییم: اگر ما نسوخته ایم چون در میان آتش نبوده ایم، اگر ما آلوده نشده ایم، چون برای مدت طولانی در معرض آلودگی های شدید نبوده ایم. قدرت و ثروت همزمانی که معمولاً در اختیار دولتمردان است همچون آتش سوزانی است که میتواند هر کسی را بسوزاند. چه کسی است که دستانش برای مدت طولانی در آتش سوزانی باشد و به آن گزندی نرسد. مگر آنکه هم خود او و هم ما و هم سیستم مدیریتی محافظتی مناسبی بدون آنکه وی را از آتش بترساند، یا دورش کند، کمک کنیم که در میانه میدانی چنین مهم و پر حرارت و پر آسیب بدرستی عمل کند و اگر هم گاهی قدری سوخت، وی را تمسخر، شماتت، تحقیر و تخریب نکنیم، بلکه راهی برای تقویت و پستیبانی او، تعویض عاقلانه ابزار و همراهان او، یا نهایتاً تعویض وی بیابیم. وگر نه هر آنکس را که بدین میدان بفرستیم دیر یا زود خواهد سوخت، و مدعیان و منتقدان نیمه دان نیز در نیم سوز کردن سیاستمداران و دولتمردان جامعه ما مدام خواهند کوشید.

بدین گونه است که ما اغلب در دنیای سیاست و اداره جوامع، مردان و زنانی سوخته و نیم سوز داریم که خود نیز شاید پیش از ورود به این میدان از حرارت و آسیبش بخوبی با خبر نبوده اند و اغلب ما هم در سوختنشان شریکیم و درد بر درد می افزاییم و کمتر پشتیبان درمان و نجات آنهاییم که اغلب در خیال خود به فکر نجات ما بوده اند.

دنیای امروز نه فقط ورزشش، که سیاست و اقتصاد و فرهنگش نیز رقابت دوستانه و غیر دوستانه در مقیاس لیگ های منطقه ای و جهانی است. با این تفاوت که اگر در مسابقات ورزشی مشارکت تیم های ملی اختیاری است، در زمینه های سیاسی-اجتماعی و فرهنگی-اقتصادی، چه بخواهیم و چه نخواهیم حضورمان به سبب وجودمان، اجباری است. شاید در روزگارانی دورتر تعامل یا رقابت بین کشورها در این زمینه ها تا حدی اختیاری بود، اما در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی و اقتصادیش را نه فقط جفرافیایش تعیین میکند، بلکه عمیقاً تحت تاثیر شبکه های بی مرز جهانی است، مدیریت جهانی یک کشور از ملزومات اصول کشورداری است. بدین سبب دولت مردان و سیاستمدارانی را این میدان میطلبد که هم خودش و هم همراهانش درک و دیدگاه بین المللی مناسب و تجربه مناسبی در این زمینه داشته باشند. همچنان که در انتخاب تیم های ملی ورزشی، صرفاً دنبال دل سوزترین، مهربان ترین و با اخلاق ترین ها نمیگردیم، بلکه توانایی و تخصص حرفه ای آنها از اصول انتخاب است و سپس توقع اخلاق و تعصب ملی از نمایندگان ورزشی خود داریم، در میدان سیاست و اقتصاد و فرهنگ نیز باید توانمندترین هایمان را با تیم کامل به لیگ جهانی کشور داری بفرستیم تا در مواجه با نمایندگن توانای سایر ملل، درمانده نباشیم. و البته سعی کنیم تا حد ممکن تعصب ملی و اخلاق و خصلت های انسانی نیکوی آنها نیز پشتیبان تخصص و توانایی هایشان باشد و بر حسب لزوم همراهی و مراقبتشان کنیم. وگر نه هر سال بیش از پیش عرصه اقتصادی و علمی و فرهنگی را به سایر کشورها واگذار خواهیم کرد که باهوشترین و بهترین هایشان را راهی این میدان کرده اند، و تکیه بر شعار “مرگ بر استعمار” به تنهایی برایمان نان و نوا و امنیتی به ارمغان نخواهد آورد.

توسعه علمی کشور عزیزمان ایران طی چند دهه گذشته، مبتنی بر تلاشهای روشنگرانه، خرمندانه و عدالت خواهانه بسیاری از بزرگان و اندیشمندان و دولت مردان این آب و خاک طی دو قرن اخیر، نوید آن را میدهد که جامعه ایران امروز ما با خردمندی و عقلانیت روزافزون، بیش از پیش پشتیبان سیاست مداران و دولتمردان معتدل و دانش مدار خود بوده، آگاهانه و سخاوتمندانه با تمام ضعف ها و آسیب های نسبی آنها، فراتر از تحلیل های ایده آل گونه یا قهر های دگرخواهانه، قدمی به پیش برخواهد داشت. و بدین گونه نیز از خود خواهیم گذشت، تا تنها شعاری تاریخی نباشد که “چون ایران نباشد تن من مباد”.

امید آنکه دوباره ایران چون گوهری تابناک در جهان بدرخشد با حضور آگاهانه و از خود گذشتگی ما

با آرزوی انسانی آگاه تر و جهانی آبادتر

علی یار جوادی

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دانشکده فنی

اردیبهشت 1396

 سفر بدون ياران
 اگر چه نيست اكنون، مجال قصه گفتن
 وليك هم نشايد، كه رازها نهفتن
 حضور سبز زيباست به باغ خفته اما
 چگونه ميتوان بود تمام عمر خفتن …….؟
 از اين بيش نشايد در انتظار باران
 نشسته تا بميريم كه كي شود بهاران……؟
 به اشك خود ببايد زنيم جوانه هر دم
 كه اينچنين نگردد به كام روزگاران
 در انتظار روزي كه ميرسد سواري
 نشسته‌ايم و رفتند همه طلايه داران
 خيال خام باشد كه گر رسد سواري
 رويم ره نرفته به يك شبي هزاران
 در اين رهي كه هر دم سوار مي‌ستاند
 عبورها توانند پياده از سواران
 دگر دلم نگيرد از اين بيش آرام
 اگر چه سخت باشد سفر بدون ياران

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *