سلام به همگی
بسیاری از دوستان و خوانندگان این سایت طی ماه های اخیر گله از تاخیر زیاد در به روز کردن مطالب داشتند و با تشویق های خود مرا برای نوشته های جدید ترغیب نموده، مورد لطف خود قرار داده اند. از همه آنها سپاسگزارم، این دلگرمی آنها توشه ای است بس ارزشمند در این جاده بی انتها. از سبب تاخیر زیاد در به روز کردن مطالب عذر خواهی می کنم. اما از آنجایی که منظور و محتوای این وبلاگ به طور عمده ارائه مطالب فلسفی اجتماعی مرتبط با زندگی آدمها، احساس، عقل، منطق و تحلیلشان در درک خویشتن و محیط زندگی شان، بدون تاکید بر وابستگی مکانی و زمانی خاص بوده و هست، مقیاس و دوره زمانی انتشار مطالب نیز بی تاثیر از این بنای اولیه نیست. شاید مناسب تر باشد بگویم که نوشته های این وبلاگ در واقع بخش هایی از یک کتاب در دست تهیه است که اگر فرصت فراهم آید و بخت یار باشد، قصد دارم تا با برخی از سایر مطالب منتشر نشده در قالب کتابی با همین عنوان “آدمها: کیستی و چیستی زندگی” منتشر نمایم. نظرات و پیام های شما می تواند مطالب مورد بحث را غنی تر و زبان گفتمان را جامع تر نماید و همراهی شما مایه خشنودی است.
از آنجایی که قسمت مرسوم به “درباره من” که بخش متداول وبلاگ ها در معرفی نویسنده و اهداف مد نظر اوست در این وبلاگ تنها به صورت لینک به وبسایت علمی نویسنده اشاره شده بود، سعی کردم که در نوشته این پست تا حدی در این باره بنویسم. در ادامه برخی از مطالب پیشین نیز سعی دارم به زودی موارد زیر را در وبلاگ قرار دهم “ترس مدرن، عدالت و تعادل ایده ال از معنا تا امکان”.
درباره نویسنده و این وبلاگ:
نوشته های این وبلاگ روزنوشت و شرح خاطرات و اتفاقات شخصی و عینی نویسنده نیست، اما بی تاثیر از آنها هم نمی تواند باشد. رشته تخصصی من مهندسی شیمی با زمینه صنایع غذایی در دوره کارشناسی (صنعتی امیرکبیر)، طراحی راکتور و مهندسی پزسکی در دوره ارشد (صنعتی شریف)، دینامیک سیالات و پدیده های انتقال در دوره دکتری (صنعتی شریف) و شیمی-فیزیک و دینامیک سطوح سیال در تحقیقات فوق دکتری (ماکس پلانک آلمان) و فیزیک سیال تحت شرایط میکروگرویتی (آژانس فضایی آلمان و اروپا) بوده و هست. اغلب مطالب ارائه شده و به چاپ رسیده نویسنده حاضر نیز در این زمینه ها بوده است (بیش از بیست مقاله و اثر علمی-تحقیقاتی بین المللی). اما فلسفه و علوم اجتماعی نیز همواره از علاقمندی های من در کنار مباحث فوق بوده است، زمینه ای که به نظرم سرچشمه دانستنیها و جهت دهنده تغییرات و مسیر حرکت انسان است. این وبلاگ برایم دریچه ای است بدان سوی که امیدوارم در آینده نزدیگ گشوده تر گردد.
بیش از بیست سال پیش وقتی که تازه وارد دوره دبیرستان شده بودم، هجوم سوالات متعدد درباره کیستی انسان و چیستی زندگی از اشکال کنجکاوی های کودکانه و اضطراب گاه گاه نوجوانی فراتر رفته و بخش اصلی دغدغه های درونیم گردید. یکی از آشنایان آن روزها، که ده سالی از من بزرگتر بود، توصیه کرد تا با مطالعه کتب فلسفی اجتماعی شاید بتوانم پاسخ برخی از آنها را بیابم. فردای آن روز وقتی به فکر تهیه برخی از آن کتابها بودم، چیزی درونم می گفت پیش از آنکه به سراغ جواب مسائل در آن کتب بروی خود مقداری کنکاش و در حد توان با صبوری تلاش کن. این شاید تاثیر گرفته از خلق و خوی من در مطالعه دروسی چون ریاضی و فیزیک بود که همیشه از مراجعه مستقیم به جواب مسائل پیش از سعی و صبوری، پروا داشتم، و اغلب هم نتیجه شگفت بود. از آن روز پنج سال گذشت و من دانشجوی کارشناسی بودم، وقتی که اولین کتاب فلسفی را بدین منظور مطالعه کردم، کتاب سیری بر تاریخ فلسفه، اثر ویل دورانت. نتیجه مثل اغلب تجربه های پیشین شگفت بود، اغلب نوشته ها برایم آشنا بود و پنداری خود چنان گم گشته، چنان سعی کرده، چنان اندیشیده و چنان نوشته بودم، چنان که برای بسیاری از شما نیز ممکن است تجربه شده باشد. گاه در انتهای هر بخش مرتبط با یک فیلسوف اشکالاتی روی نظریات وی به ذهنم خطور می کرد، که می دیدم توسط اندیشمندان بعد از وی طرح گردیده بودند.
سوالات مرتبط به چیستی زندگی و کیستی انسان را نه پایانی هست و نه همیشه پاسخی، چنان که باید و شاید. از این روی این راه را انگار که پایانی نیست و هر رهرو را توانی مختصر اما بسی ارزشمند. سعی کرده ام در این راه من نیز به قدر توان چیزی بیاموزم و از نشانه های راه گاهی چیزی بنویسم تا همدیگر را بهتر بیابیم، اندیشه هایمان را به اشتراک بگذاریم و بر دانسته هایمان بیفزاییم. با تمام سادگی، مسئله آنقدر بزرگ است و راه آنقدر طویل، که برای هر رهرو جاده بس فراخ است و فضا بیکران. پس هم اندیشی با شما در این راه غنیمتی است بس ارزشمند. گرچه گاهی هنوز مانند کودکان، اول شدن برایم وجد آور است، اما می بینم و می بینیم که اغلب چنان وسعت بی انتهای این فضا و ابعادش سردرگممان میکند، که گاه ساعتها و روزها سر در گریبان برای حل مسئله ای به کنجی میخزیم یا برای گریز از آن بی مهابا میدویم. پس یادم و یادمان باشد در این تعامل، چیزی فرای آن سودای کودکانه را اگرچه با همان اشتیاق و کنجکاوی.