تناقض مطلوبیات قشر کارگری(قسمت دوم: پارادوکس کمونیستی)

2- پارادوکس کمونیستی

مسافرتی که سال گذشته به مسکو داشتم (ژوئن 2008، کنفرانس شیمی-فیزیک و مکانیک کلوئیدها)، و مسافرت اخیرم به رومانی (می 2009 – از سری سمینارهای همکاری علوم و تکنولوژی مراکز تحقیقاتی اروپا) دو کشور منادی و پذیرنده کمونیسم طی قرن گذشته، یادآور پرسش دیرینهام درباره “چیستی تقابل سرمایه داری و کمونیسم” بود. دیدن گوشه هایی از چگونگی وضع فعلی زندگی در این کشورها و بحث و گفتگو با آدمهای پیر و جوانی که در بطن ماجرا بوده و یا تنها خاطراتی از دوران نوجوانی خود از دوران کمونیسم به یاد دارند، فرصتی بود تا برخی از گوشه های آن پرسش پیشین برایم روشن تر گردد. 

در بدو ورود به مسکو، نوع برخورد رانندگان تاکسی در فرودگاه، و اینکه سعی می کردند با غلو در قیمت بلیط مترو و زمان مورد نیاز برای رسیدن به مقصد، مسافر را جذب و کرایه ای بیش از حدود نرمال بگیرند، مرا یاد برخی از رانندگان تاکسی و ماشین های مسافر کشی در تهران می انداخت که اغلب سعی در دریافت کرایه های خارج از عرف و گزاف از مسافرین تازه وارد و غریبه دارند. چیزی که طی این چند سال در برلین و پتسدام و به طور کل در آلمان ندیده ام و به ندرت ممکن است یافت شود. شاید کرایه ها و حقوق رانندگان در آلمان بدان حد بالا هست که رضایت به رعایت جدی تعرفه های قانونی داشته باشند، و البته بدین عادت قانون مداری، در سایر مواردی هم که شاید نظر آنها به دلخواه تامین نیست اما مقررات اجتماعی تا حد بسیار چشمگیری در مورد شهروندان و توریست ها رعایت می گردد. پس از توافق با یکی از آنها که به نظرم راننده صمیمی و نیازمندی می نمود، راهی دانشگاه ایالتی مسکو1 شدیم، دانشگاهی با بیش از 250 سال قدمت، ساحتمان ها و معماری بسیار زیبا  و نزدیک به پنجاه هزار دانشجو ومهد اکتشافات علمی قابل توجه در دو قرن و نیم گذشته. در طی مسیر صمیمی شدن فوری راننده تاکسی  و باز کردن درد و دل و گفتن از خانواده و کسب و کارش هم جالب بود. اینکه خلبان بازنشسته هلیکوپتر بود و به دلیل عدم کفایت حقوق بازنشستگی نیاز به کار دوم دارد، و باز هم یاد آور فضای دوستانه شبه ایرانی تاکسی های ایرانی ومشکلات رانندگان آژانس. چیزی که در آلمان کمتر مشاهده می شود، چرا که به نظرم دوستی ها و صمیمیت ها در آلمان دشوار تر ودیرتر صورت می گیرد، اما شاید در صورت پیدایش پایدارتر و عمیق تر می تواند باشد.  مسکو بیش از حد تصویری که در ذهن داشتم سبز و با نشاط بود (به ویژه فضای تابستانی مملو از جمعیت مجموعه بسیار زیبا و دیدنی اطراف میدان سرخ). با این همه تراقیک بزرگراه ها، و فضا و شمایل ساختمان های اطراف بسیاری از خیابان ها بیشتر برایم یادآور تهران بود. در مسکو و همینطور رومانی گرچه میتوان شادی و نشاط را در دور هم جمع شدن های جوانان در پارک ها و محیط های دانشگاهی دید، اما روحیه غالب مردم در معابر و خیابان ها اغلب با شتاب،کم حوصله و خسته می نماید (در مقایسه با اروپای غربی). به ویژه بحران مالی اخیر به شدت رومانی را تحت تاثیر قرار داده و جامعه را در نگرانی عمیقی فرو برده است.  

مجال گزارش نویسی از این مسافرت ها در اینجا نیست. سوال اساسی این است که تفکر کمونیستی به دنبال چه بوده یا هست؟ تفکر وسیاقی که بخش عظیمی از دنیا را در قرن گذشته در بر گرفت و هنوز هم تفکر حاکم برخی از کشورهاست و در کشورهای بسیاری نیز احزاب قدرتمندی را به خود اختصاص داده است. اینکه در تعریف ابتدایی کارل مارکس چه بوده، و با آن چه که در شوروی سابق، چین و اروپای شرقی اتفاق افتاده است چه سنخیتی دارد، و در حال حاضر به چه کیفیت و شکل هایی مقبول طرفداران خود است، خود جای تامل دارد. چنانکه معروف است که خود مارکس یک بار در مورد دیدگاه های حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست میدانست، گفت: “خوبست حداقل میدانم که من مارکسیست نیستم”. اما نقد کیفیت و جزئیات اختلاف تفکرات کمونیستی مد نظر نوشته حاضر نیست.

 از یک نگاه کلی به موضوع، می توان گفت در اغلب مکاتب مارکسیستی و جوامع کمونیستی مبارزه برای احقاق حقوق کارگر از سرمایه دار رکن اصلی مسئله است. شاید چنین چیزی در وهله اول شالوده تفکر مارکس نبوده است (برای فهم بیشتر این موضوع نیاز به مطالعه بیشتر دارم) اما آنچه ارائه کرده است منتج به این مبارزه است. به نظر می آید مارکس در ارائه اندیشه های خود بر مبنای مقدمات نسبتاً صحیح درباره اشکالات جدی سیستم سرمایه داری، بدون ارائه راهکار مناسب، خود سبب گرفتار آمدن کارگران در سیستم مشکل دار دیگری است. عمده اشکال منطقی مارکس به سیستم سرمایه داری به نظر می آید که نه به اصل ماجرای تولید که به بی عدالتی محتمل در آن، ابعاد رو به تزاید آن و فروپاشی در صورت فربگی بیش از حد، وارد است. این اشکال منطقی هم نه تنها به بازار کار و سرمایه که به بسیاری از سیستم های طبیعی، صنعتی و اجتماعی وارد است. برای مثال واکنش شیمیایی تولید ماده ای که ممکن است در مقیاس آزمایشگاهی موفق باشد، اما در مقیاس صنعتی با ابعاد ده ها یا صد ها برابر به سادگی آن نتیجه مطلوب را نمیدهد و یا حتی غیر ممکن است. درس افزایش مقیاس در مهندسی شیمی از مهمترین مباحث مرتبط با این موضوع است، که راهکارهایی را ارائه می کند که با افزایش مقیاس بتوان نتایج مشابه تجربیات آزمایشگاهی بدست آورد. برای مثال با افرایش مقیاس ازآنجا که سطح خارجی یک سیستم متناسب با حجم آن بزرگ نمی گردد، لذا هرگونه حرارت تولیدی (یا مورد نیاز) سیستم انتقالش به شکل و کیفیت پیشین (در مقیاس کوچکتر) میسر نبوده و با تغییر میدان درجه حرارت واکنش های ناخواسته سیستم تولیدی را می تواند خارج از مطلوبیت و حتی منفجر کند. اما عدم توقیق در مقیاس بزرگ به معنای اشکال در مقیاس پیشین نیست. اگر که سرمایه داری لجام گسیخته فربه شده سرانجام نه تنها کارگران و منابع تولیدی ، که حتی خود را نیز خواهد بلعید (چنانکه مارکس پیشبینی می کند) اما این به معنای اشکال سیستم سرمایه داری در مقیاس های کوچکتر و یا با تعبیه روش های معتدل ساز در مقیاس های بزرگتر نیست.

  شاید که جور و ستم بی اندازه سرمایه داری بوژوازی قرن نوزدهم در حق کارگران و فقرا، و ناامیدی امکان ایجاد تعادل به روش های مسالمت آمیز، سبب نتیجه افراطی تفکر مارکسیستی از مقدمه منطقی مذکور در اشکال سیستم سرمایه داری شد. نتیجه این تفکر افراطی نه تلاش برای اصلاح سیستم تولید و رونق بازار کسب و کار، که قیام پرورلتاریای سرمایه دار افکن است که با احساسات شاعرانه کمونیستی، در رویای جامعه بی طبقه نوید می دهد که: در این قیام کارگران چیزی جز زنجیر خود از دست نخواهند داد، اما در ازای آن جهانی را بدست خواهند آورد.   اما سوال اساسی این است که کدام جهان را، جهانی خالی از سرمایه؟ خالی از خطوط تولید، خالی از امکانات و کالاها، امکاناتی که کارگران همواره بدنبال آن بوده  و هستند. اگر چه در ظاهر امر فروپاشی کاپیتالیست ظالمی که کارگران از آن ستم ها دیده و رنج ها برایش کشیده اند، زیباست، اما در این میان تمام سیستم تولید و منابع سرمایه گذاری و مدیریتی آن دچار مشکل گردیده و سیستم های کسب و کار با ابعاد معقول و متعادل نیز فرومی پاشند. جهانی که بدست خواهد آمد همان است که هزاران سال پیش هم در اختیار انسان و کمون اولیه بوده و هست. این مانند آن است که به جهت عدم دانش کافی برای کنترل خطوط تولیدی کالایی تمام سیستم را متوقف کنیم. شاید این موضوع در موارد خاصی لازم و گریز ناپذیر باشد، اما قطعاً نمی تواند به قانونی عام تبدیل گردد. جالب آن است که در بهترین شرایط ممکن، سیستم تولیدی و بازار کسب و کار مقبول سیستم کمونیستی، به شکل دولتی، خود ابعادی بس عظیم دارد که عاری از عیب مذکور منطقی بر بازار کار و سرمایه نیست. به اضافه این نقص اضاقی که به دلیل بسط سوری مالکیت، همچون درهم آمیختگی مواد بیشماری در یک سیستم تولیدی، ماده مطلوب اصلی دیگر بدان کیفیت تولیدش ممکن است میسر نبوده یا غیر ممکن باشد. چنین است که احساسات افراطی مارکسیستی، نقص منطقی مقدماتی بر سیستم کاپیتالیستی را توجیهی برای فروپاشی آن دانسته و پارادوکس کمونیستی را سبب می گردد. چرا که حقوقی را که در قالب سیستم سرمایه داری به سبب خساست، بی انصافی، بی عدالتی و عیوب دیگر، ممکن است از کارگر و محرومین جامعه دریغ گردد، در سیستم کمونیستی به سبب به مخاطره افتادن جدی تولید کالا، امکانات و ثروت، به طور ریشه ای می تواند از کارگران و محرومین جامعه اساساً سلب گردد. اگر که می توان امید داشت که  با ایجاد ساز و کارهای تعادل ساز برای توزیع امکانات و منابع، به عدالت اجتماعی نسبی در سیستم سرمایه داری رسید، نقص های محتمل جدی در سیستم کمونیستی می تواند آن منابع را خالی از فایده برای امکان هر گونه توزیع کند. شاید کمونیسم و مارکسیست بتواند تفکر نسبی سودمندی برای اصلاح سیستم های توزیع و دفاع از حقوق کارگران باشد، اگر که به جای عداوت افراطی با سیستم سرمایه داری و تهدید جدی تولید کالا و سرمایه، با تعاملی سازنده آن را رونق بخشد تا که در مرحله توزیع چیزی برای تقسیم موجود باشد.

   1- Moscow State University  http://www.msu.ru/en/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *